rojjimer

Wednesday, July 26, 2006


سال گذشته هشت نوجوان زیر 18 سال در ایران اعدام شدند
سه شنبه 3 مرداد 1385 برابر با 25 ژوئيه 2006
سال گذشته هشت نوجوان زیر 18 سال در ایران اعدام شدندسازمان غیر دولتی 'به قابیل دست نزنید' در ایتالیا که برای لغو مجازات اعدام در جهان مبارزه می کند، در گزارش سالانه خود نوشت رژیم جمهوری اسلامی سال گذشته دست کم هشت نوجوان زیر 18 سال را اعدام کرده است.این سازمان مدافع حقوق بشر در نشست سالانه خود که در رم برگزار شد به بررسی احکام اعدام در کشورهای مختلف جهان پرداخت و طی گزارشی نوشت رژیم اسلامی حاکم بر ایران بهمراه چین در صدر حکومتهايی هستند که بیشترین شمار اعدامها را در سال گذشته داشتند.بر اساس این گزارش، رژیم ضدبشری جمهوری اسلامی با 113 مورد اعدام که خبر آن رسما در مطبوعات حکومتی درج شده بعد از چین در رده دوم کشورهای دارای بالاترین آمار اعدام در جهان قرار دارد. (شمار واقعی اعدامها بیشتر از آمار اعلام شده است.)یکی از مسئولان سازمان 'به قابیل دست نزنید' در باره مجازات اعدام در جمهوری اسلامی گفت رژیم تهران همانند سال گذشته با اجرای 113 حکم اعدام در رتبه دوم جهان قرار دارد و از آنجا که در شش ماهه نخست سال جاری نیز دست کم 87 نفر در ایران اعدام شدند، به نظر می ‌رسد مقامات جمهوری اسلامی قصد تغییر این وضعیت را ندارند.وی ضمن اشاره به اعدام هشت نوجوان زیر 18 سال که تنها طی سال گدشته در ایران اعدام شدند، گفت این اعدامها در شرایطی انجام می شود که ایران یکی از کشورهای امضاکننده کنوانسیون دفاع از حقوق کودکان و نوجوانان است.این سازمان همچنین با ابراز نگرانی از سرنوشت یک دختر نوجوان محکوم به اعدام در ایران نوشت نازنین مهاباد، نوجوانی است که سال گذشته در سن 17 سالگی یکی از سه جوانی را که قصد تجاوز به او را داشتند، به قتل رسانده است. دستگاه قضايی جمهوری اسلامی این دختر نگون بخت را به اعدام محکوم کرده است
.www.iranpressnews.com

Tuesday, July 25, 2006


خاورمیانه‌ در بطن جنگی‌ دیگر: مصاحبه‌ با آ‌قای‌ علی‌ مهرپرور، عضو دفتر سیاسی‌ حزب دمكرات كردستان ایران
2006-07-24
خاورمیانه‌ در بطن جنگی‌ دیگر (مصاحسوریه‌ را در این جنگ بعید نمی‌دانم ـ ایران درپی‌ برافروختن جنگ در میان دو جبهه‌ی‌ اسلام و كفر! است س: جنگ اخیر "اسرائیل و حزب الله‌" در لبنان با كشته‌شدن چند سرباز و ربودن دو سرباز دیگر اسرائیلی‌ آ‌غاز شد، آ‌یا در واقع ربودن این دو سرباز عامل اصلی‌ جنگ شد؟ یا به‌ با آ‌قای‌ علی‌ مهرپرور، عضو دفتر سیاسی‌ حزب دمكرات كردستان ایران) مصاحبه: علی‌ بداغی‌ ـ احتمال درگیرشدن ایران و عوامل دیگری‌؟ ج: قبل از هرچیز باید بگویم كه‌ عامل برافروختن این جنگ در این مرحله‌ حزب الله‌ بود، لیكن چرا حزب الله‌ این جنگ را برافروخت می‌توان به‌ چند عامل اشاره‌ كرد: الف ـ سازمان حماس چند روز قبل از این واقعه‌ یك سرباز اسرائیلی‌ را ربوده‌ بود، اسرائیل نیز هم جهت انتقام جویی‌ و هم جهت آ‌زاد نمودن این سرباز حمله‌ی‌ گسترده‌ای‌ را به‌ باریكه‌ی‌ غزه‌ آ‌غاز كرد. در غزه‌ جنگ شدیدی‌ درگرفت كه‌ ویرانی‌، كشتار و زخمی‌ فراوانی‌ درپی‌ داشت و هماكنون نیز ادامه‌ دارد و مسئله‌ همچنان حل نشده‌ است. حزب الله‌ با این اقدام درپی‌ آ‌ن بوده‌ كه‌ جبهه‌ی‌ دیگری‌ بگشاید تا از فشار جنگ در غزه‌ بكاهد. این عامل اگرچه‌ عامل اصلی‌ نیست، لیكن یكی‌ از عواملی‌ است كه‌ می‌توان بدان اشاره‌ كرد. ب ـ مدت مدیدیست كه‌ حزبالله‌ تحت فشار است تا خلع سلاح شده‌ و بمثابه‌ی‌ یك حزب سیاسی‌ در لبنان به‌ فعالیت سیاسی‌ بپردازد. برافروختن این جنگ این بهانه‌ را به‌ حزبالله‌ می‌دهد كه‌ از زیر این فشار رهایی‌ یابد، اگرچه‌ این اقدام حزبالله‌ باعث می‌شود نیروهایی‌ كه‌ خواهان خلعسلاح حزبالله‌ هستند، بر خواسته‌ خود پافشاری‌ بیشتری‌ بنمایند. ج ـ حزب الله‌ اهرم فشار ایران و سوریه‌ در خاورمیانه‌ بویژه‌ در تقابل با اسرائیل است. تصمیم حمله‌ به‌ اسرائیل و ربودن دو سرباز آ‌ن كشور، پیش از آ‌نكه‌ از جانب حزب الله‌ اتخاذ شده‌ باشد، از جانب ایران و سوریه‌ صادر شده‌ است. لیكن چرا ایران و سوریه‌ این جنگ را برافروخته‌اند؟ در این مورد می‌توان به‌ چنین عواملی‌ اشاره‌ كرد: 1ـ ایران پشتیبان اصلی‌ حزبالله‌ است و در واقع حزب الله‌ ساخته‌ و پرداخته‌ی‌ ایران است و حزب الله‌ را برای‌ چنین روزهایی‌ در دست دارد. ایران كه‌ در روزهای‌ اخیر به‌ علت مشكلات اتمی‌ به‌ شدت تحت فشار قرار داشت و كشورهای‌ 1+5 به‌ شیوه‌ی‌ جدی‌ از ایران خواسته‌ بودند كه‌ قبل از اجلاس G8 در روسیه‌، جواب پیشنهاد این كشورها را چه‌ بصورت رد یا قبول آ‌ن بدهد كه این مسئله‌ یكی‌ از بحثهای‌ اصلی‌ كشورهای‌ گروه‌ G8 را دربر می‌گرفت. ایجاد بحران جنگ لبنان و اسرائیل یا حزب الله‌ و اسرائیل مسئله‌ هسته‌ای‌ ایران را تحت شعاع قرار می‌داد و بحث پیرامون این بحران اخبار اصلی‌ رسانه‌ها را درپی‌ داشت. 2ـ ایران با این اقدام به‌ غرب نشان می‌دهد كه‌ اگر خواهان ایجاد هرج‌ومرج باشد، ابزار آ‌ن را در دست دارد و در واقع بمثابه‌ی‌ اهرم فشار از حزب الله‌ بهره‌ می‌جوید. 3ـ ایران درپی‌ آ‌ن است مشكلات را، مشكلات اسلام و كفر قلمداد كند و در خاورمیانه‌ اسرائیل را بمثابه‌ی‌ سمبل كفر به‌ مسلمانان معرفی‌ كند و از خود به‌ عنوان مدافع مطالبات امت اسلام یاد كند. از این ترفند بیشتر در درون كشور بهره‌ می‌برد. 4ـ ایران با این عمل كاربرد سلاحهایی‌ را كه‌ به‌ حزب الله‌ داده‌ است ارزیابی‌ می‌كند كه‌ تأثیرات آ‌نها چقدر است و در واقع آ‌نها را آ‌زمایش می‌كند. 5ـ علی‌ لاریجانی‌ در تلاشهای‌ خود جهت متقاعد ساختن كشورهای‌ 1+5 مبنی‌ بر اینكه‌ ایران پاسخ پیشنهاد آ‌نها را پس از اجلاس گروه‌ G8 بدهد، موفق نشد و از آ‌نجا مستقیماً به‌ سوریه‌ رفته‌ و پس از این دیدار بود كه‌ حزب الله‌ حمله‌ به‌ اسرائیل و ربودن دو سرباز آ‌ن كشور را آ‌غاز كرد. س: آ‌یا وتوكردن قطعنامه‌ شورای‌ امنیت در رابطـه‌ با بحران لبنان از جانب آ‌مریكا، بدین معناست كه‌ فعلاً قطعنامه‌ی‌ دیگری‌ تصویب نخواهد شد و باید در انتظار عمیقتر شدن جنگ شد؟ شما سرانجام این جنگ را چگونه‌ ارزیابی‌ می‌نمائید؟ ج: وتوكردن قطعنامه‌های‌ شواری‌ امنیت بویژه‌ آ‌نهایی‌ كه‌ اسرائیل را محكوم می‌كند، از جانب آ‌مریكا بار اول نیست و آ‌خرین بار نیز نخواهد بود، آ‌مریكا حامی‌ اصلی‌ اسرائیل است و این مسئله‌ قابل پیشبینی‌ بود. ظاهراً افق روشنی‌ جهت پایان دادن این جنگ، حداقل در كوتاه‌مدت وجود ندارد. اسرائیل اعلام كرده‌ است كه‌ تا سربازهایش را آ‌زاد نسازد این جنگ را ادامه‌ خواهد داد. تجربه‌ نشان می‌دهد كه‌ حزب الله‌ هم اسرای‌ خود را به‌ این زودی‌ آ‌زاد نخواهد كرد. جدای‌ از مسئله‌ی‌ اسرا، فاكتورهای‌ دیگری‌ مطرح شده‌اند، خسارات وارده‌ به‌ شهرهای‌ بیروت و موشك اندازی‌ حزب الله‌ به‌ شهر حیفا كه‌ بیشاز 50 كیلومتر از مرز لبنان دور است و كشته‌ شدن چندین تن از ساكنین این شهر از یك سو قدرت نیروی‌ حزب الله‌ را نشان می‌دهد و از سوی‌ دیگر اسرائیل را مصرتر می‌نماید كه‌ با حزب الله‌ تصفیه‌حساب بكند، هرچند این احتمال وجود دارد كه‌ اسرائیل آ‌مادگی‌ این جنگ را نداشته‌ و حزبالله‌ به‌ او تحمیل كرده‌، لیكن حداقل اسرائیل بهانه‌ی‌ مناسبی‌ به‌دست آ‌ورده‌ تا ضربه‌ی‌ كشنده‌ایی‌ به‌ حزب الله‌ وارد آ‌ورد. تا چه‌ اندازه‌ای‌ اسرائیل در این برنامه‌ی‌ خود موفق خواهد بود یا موشكهای‌ حزب الله‌ تا چه‌ اندازه‌ای‌ حیفا را درمی‌نوردند، همانطور كه‌ حسن نصرالله‌ اعلام كرده‌ است به‌ آ‌ینده‌ بستگی‌ دارد. خلاصه‌، جان كلام در واقع این تقابل ایران در درجه‌ی‌ اول و سوریه‌ در درجه‌ی‌ دوم با اسرائیل در خاك لبنان است. س: آ‌یا ایران در این جنگ طرفی‌ است كه‌ منفعت می‌برد؟ ج: اگر چنین تفسیر كنیم كه‌ هدف ایران ایجاد بحران باشد، مشغول كردن اسرائیل در دو جبهه‌ی‌ جنگ، تحت الشعاع قرار دادن مسئله‌ی‌ هسته‌ای‌ ایران بمثابه‌ی‌ مسئله‌ی‌ روز، نشان دادن اهرم فشار خود و ضربه‌زدن به‌ اسرائیل، می‌توان گفت ایران در كوتاه‌مدت سودمند بوده‌ و ایجاد ناامنی‌ در شهرهای‌ لبنان، و اما سرانجام جنگ و نیروی‌ ویرانگر سپاه‌ اسرائیل و به‌ درازا كشاندن جنگ و تضعیف یا شكست حزبالله‌ و متقاعد شدن كشورهای‌ حاكم و تصمیم گیرنده‌ی‌ جهان در مورد این مسئله‌ كه‌ در واقع ایران كانون ایجاد تشنج در خاورمیانه‌ است، و تحكیم صفوف جبهه‌ی‌ ضد ایران بویژه‌ كمرنگ نمودن حمایت روسیه‌ و چین از ایران و گرایش به‌ طرف آ‌مریكا و اروپا و تأكید بیشتر آ‌نها جهت اعمال فشار بر ایران، به‌ هدف متوقف ساختن غنی‌سازی‌ اورانیوم و غیره‌ به‌ ضرر ایران خواهد بود، خلاصه‌، فكر نمی‌كنم ادامه‌ی‌ جنگ برای‌ ایران نفعی‌ درپی‌ داشته‌ باشد. س: آ‌یا احتمال آ‌ن می‌رود كه‌ دامنه‌ی‌ جنگ به‌ ایران و سوریه‌ برسد؟ زیرا مسئولین اسرائیل ادعا می‌كنند كه‌ موشكهای‌ پرتابی‌ حزبالله‌، موشك فجر3 ایران هستند؟ ج: جنگ آ‌تشی‌ است كه‌ برافروخته‌ شد و متأسفانه‌ زمینه‌ی‌ گسترش این جنگ هموار است. بعید نمی‌دانم كه‌ این جنگ ادامه‌ یابد و ایران خواسته‌ یا ناخواسته‌ یك طرف این جنگ است، و به‌ شیوه‌ی‌ آ‌شكارتری‌ دامنگیر ایران بشود. در واقع اسرائیل حزبالله‌ را دست نشانده‌ ایران می‌داند و ایران را طرف مقابل خود تلقی‌ می‌كند، اگر جنگ گسترده‌تر شود احتمال درگیرشدن ایران و سوریه‌ در این جنگ می‌رود.


مطالب مربوطه
کوردستان؛ شماره 434 منتشر شد. ( 15 فروردین 1385 )
فنلاند: برگزارى مراسم شصتمين سالروز تأسيس جمهورى كردستان
چند خبر از کردستان...
بيانيه كنگره مليتهاى ايران فدرال در رابطه با گزارش پرونده هسته‌اى ايران به شوراى امنيت سازمان ملل
بيانيه‌ى دفتر سياسى حزب دمكرات كردستان ايران در رابطه با ارسال گزارش پرونده‌ى هسته اى ايران به شوارى امنيت سازمان ملل متحد
کوردستان، شماره 440
اطلاعیه: نشانی‌ صندوق پستی‌ دفتر نمایندگی‌ حزب دمكرات كردستان ایران در پاریس به‌ نشانی‌ زیر تغییر كرده‌ است
آقاى مصطفى هجرى دبيركل حزب دمکرات کردستان ايران
دیدار دبیركل حزب از وزارت امورخارجه‌ فرانسه‌

Democratic Party of Iranian Kurdistan, PDKI © All Rights Reserved 2006




سالانه عفو بين الملل درباره ايران

منبع خبر : سایت BBCعفو بين الملل، يک سازمان مدافع حقوق بشر که مقر آن در لندن است گزارش سالانه خود درباره وضعيت حقوق بشر در سال 2005 را انتشار داده است. متنی که در زير می خوانيد ترجمه کامل بخش مربوط به ايران در اين گزارش است.


جمهوری اسلامی ايرانرهبر کشور: رهبر جمهوری اسلامی ايران: آيت الله سيد علی خامنه ایرئيس دولت: دکتر محمود احمدی نژاد ( در ماه اوت جانشين حجت الاسلام و المسلمين سيد محمود خاتمی شد)مجازات اعدام : اعمال می شوددادگاه بين المللی جنايی: ملحق شده استکنوانسيون زنان سازمان ملل متحد و پروتکل اختياری آن: امضاء نکرده استدر پی محاکمه های غير منصفانه در سال های گذشته شمار قابل توجهی از زندانيان سياسی، از جمله زندانيان عقيدتی، همچنان حبس های طويل المدت را در زندان می گذرانند. در سال ۲۰۰۵، صدها نفر ديگر و بيشتر در ارتباط با نا آرامی های مدنی در مناطقی که جمعيت اقليت ها زياد است دستگير شدند. نويسندگان سايت های اينترنتی و فعالان حقوق بشر از جمله کسانی بودند که به طور خود سرانه و بدون اين که دسترسی به فاميل يا وکيل داشته باشند دستگير شده وغالبا در بدو امر در بازداشتگاه های مخفی نگاهداری می شدند. اعمال شکنجه همچنان رايج بود. دست کم ۹۴ نفر اعدام شدند از جمله دست کم ۸ نفر که در حين ارتکاب جرم انتسابی کمتر از ۱۸ سال داشتند. مجازات شلاق در موارد متعدد به اجرا درآمد. تصور می شود شمار واقعی کسانی که اعدام شده يا تنبيهات بدنی در مورد انان اعمال شده به مراتب بيشتر از مواردی باشد که گزارش شده است.سابقهتا هنگام انتخاب يک رئيس جمهور جديد در ماه ژوئن، بن بست سياسی همچنان ادامه داشت. شورای نگهبان که وظيفه تاييد صلاحيت کانديداهای رياست جمهوری را به عهده دارد و قوانين و سياست ها را برای تضمين حفظ اصول اسلام و قانون اساسی بررسی می کند ۱۰۰۰ کانديدای رياست جمهوری را فاقد صلاحيت اعلام کرد. براساس رويه تبعيض آميز موسوم به گزينش تمام ۸۹ کانديدای زن به خاطر جنسيت کنار گذاشته شدند. گزارش شده که در جريان تظاهرات کسانی که عليه انتخابات شعارمی دادند، عده ای دستگير شده اند. در جريان انفجارهای بمب قبل ازانتخابات، در حدود ۱۰ نفر در تهران و اهوازکشته شدند و در جريان انفجار يک بمب در ماه اکتبر در اهواز ۶ نفر ديگر به قتل رسيدند. مقامات با مخالفت های مسلحانه از جانب کردها و گروه های ديگر روبرو شدند. انتخاب دکتر محمود احمدی نژاد عضو سابق نيروهای ويژه سپاه پاسداران، به عنوان رئيس جمهور در ماه اوت به کنار گذاشتن کامل طرفداران اصلاحات از روند سياسی انجاميد و سبب تمرکز قدرت در دستگاه آيت الله سيد علی خامنه ای رهبر مذهبی کشورشد. در ماه اکتبر رهبر مذهبی ايران بخشی از اختيارات نظارتی خود بر دولت را به مجمع تشخيص مصلحت نظام واگزار کرد که رياست آن با حجت الاسلام علی اکبر هاشمی رفسنجانی، کانديدای شکست خورده در انتخابات رياست جمهوری بود.' انتخاب دکتر محمود احمدی نژاد عضو سابق نيروهای ويژه سپاه پاسداران، به عنوان رئيس جمهور در ماه اوت به کنار گذاشتن کامل طرفداران اصلاحات از روند سياسی انجاميد' مسئله حقوق بشر و برنامه هسته ای ايران سبب شد که تنش ها در روابط ايران با جامعه بين المللی، بر سر حقوق بشر و برنامه هسته ای ايران افزايش يابد. به خصوص پس از آنکه ايران در ماه اوت اعلام کرد که برنامه غنی سازی اورانيوم برای مصارف غيرنظامی را از سر می گيرد. ايران دولت های خارجی به خصوص آمريکا و بريتانيا را متهم کرد که نا آرامی ها در مناطق مرزی را برمی انگيزند. بريتانيا نيز ايران را متهم کرد که به فعاليت های ضد بريتانيايی شورشيان در عراق کمک می کند. تنش های ديپلماتيک سبب شد که مذاکرات ايران و اتحاديه اروپا درباره حقوق بشر به حال تعليق درآيد. در ماه دسامبر مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه ای در محکوم کردن ايران در ارتباط با وضعيت حقوق بشر صادر کرد.سرکوب کردن اقليت هاقوانين تبعيض آميز و اجرای آن همچنان عامل ناآرامی های سياسی و اجتماعی و نقض حقوق بشر در ايران بخصوص عليه اقليت های قومی و مذهبی بود. در ماه ژوئيه گزارشگر ويژه سازمان ملل متحد در مورد حقوق برخورداری از مسکن مناسب، از ايران ديدن کرد. مشاهدات او حاکی از اين بود که در توزيع امکانات و دسترسی برابر به مسکن- آب- وتسهيلات بهداشتی، عليه اقليت ها، تبعيض گذاشته می شود.عرب هادر ماه آوريل، در جريان زد و خورد پليس و تظاهرکنندگان در شهر اهواز و ساير نقاط استان خوزستان، دست کم ۳۱ نفر کشته وصدها نفر مجروح شدند. صدها نفر نيز بازداشت شدند. تظاهرکنندگان عليه نامه ای شعار ميدادند که گفته می شد يکی از مشاوران رئيس جمهور نوشته بود و درآن سياست هايی به منظور کاهش جمعيت عرب خوزستان پيشنهاد شده بود. البته مشاور رئيس جمهور نامه را جعلی خواند. موج دستگيريها در سراسر سال ادامه داشت بخصوص پس از انفجارهای بمب در اهواز در ماه های ژوئن و اکتبر و حملات به تاسيسات نفتی در ماه های سپتامبر و اکتبر.دست کم ۸۱ نفر در ماه نوامبر، هنگامی که در يک اجتماع فرهنگی عرب که مهابيس خوانده می شود، دستگير شدند. از جمله دستگيرشدگان زهرا ناصر- طرفی، مدير مرکز فرهنگی الامجد اهواز بود که به قرار گزارشات قبل از اينکه با پرداخت وثيقه تاهنگام محاکمه آزاد شود، دربازداشت شکنجه و کتک خورده و تهديد به اعدام- تجاوز جنسی و ساير سوء رفتارهای جنسی شده بود .ترک های آذریدر پايان ماه ژوئن، عده زيادی از ترک های آذری که در مراسم سالانه فرهنگی در قلعه بابک درکليبر، شرکت کرده بودند دستگير شدند. دست کم ۲۱ نفر از اين عده به حبس های ۳ ماه تا يک سال که بعضی از آنها حبس تعليقی بود محکوم شدند. عده ای هم برای ۱۰ سال از آمدن به کليبر محروم شدند.عباس لسانی، يک قصاب ترک آذری، در جريان حادثه قلعه بابک دستگير شد. وی درماه ژوئيه با پرداخت وثيقه آزاد شد. درماه اوت او به يک سال زندان به صورت تبعيد داخلی محکوم گرديد. جرم وی" اشاعه تبليغات" و" مشوب کردن اذهان عمومی" خوانده شد. گفته می شود او تقاضای تجديد نظر در حکم را کرده است.کردهادر ماه ژوئن، زد و خورد بين نيروهای امنيتی و کردهايی که اتفاقات عراق را جشن گرفته بودند به زخمی شدن مامورين پليس و دستگيری دهها تظاهر کننده انجاميد. در ماه ژوئيه، پس از آنکه نيروهای ايرانی شوانه قادری، يک فعال مخالف کرد را به ضرب گلوله کشتند و به قرار گزارشات جسد او را که در پشت يک جيپ به زمين کشيده می شد در خيابانها گرداندند هزاران کرد در اعتراض به خيابانها ريختند. به قرار گزارشات نيروهای امنيتی ۲۱ نفر را کشته و عده زيادی را مجروح کردند. دست کم ۱۹۰ نفر نيز دستگير شدند. در جريان زد خوردهای بيشتر در ماه های اکتبر و نوامبر دست کم يک نفر به نام شورش اميری کشته و چندين نفر زخمی وعده ای نيز دستگير شدند.'عبدالفتاح سلطانی وکيل دادگستری و يکی از موسسين مرکز دفاع از حقوق بشر، به اتهام فاش کردن" اطلاعات مخفی و محرمانه ملی، در ارتباط با دفاع از يک پرونده جاسوسی، درماه ژوييه دستگير شد' دکتر رويا طلوعی، يک فعال حقوق بشر زن و دو روزنامه نگار به نام های اجلال قوامی و ساعد سعيدی، از جمله کردهايی بودند که در ماه اوت دستگير شدند. تمام دستگيرشدگان با پرداخت وثيقه در ماه اکتبرآزاد شدند و به قرار گزارشات با اتهامات سياسی که می تواند مجازات مرگ داشته باشد روبروهستند.اقليت های مذهبیاعضای اقليت های مذهبی ايران صرفا به خاطر مذهبشان دستگير شده اند.حميد پورمند که ۲۵ سال قبل از اسلام به مسيحيت گرويده بود، در ماه فوريه به اتهام فريب دادن نيروهای مسلح ايران در ارتباط با مذهبش و" اقدامات عليه امنيت ملی" توسط يک دادگاه نظامی به سه سال حبس محکوم گرديد. در ماه مه او از اتهام ارتداد تبرئه شد.دست کم ۶۶ بهايی دستگير شده و در پايان سال هنوز دو نفر از آنان در زندان بودند. مهران کوثری و بهرام مشهدی در ارتباط با يک نامه سرگشاده به محمد خاتمی در نوامبر ۲۰۰۴ به ترتيب به سه سال و يک سال زندان محکوم شدند.مدافعان حقوق بشرروند ثبت نام برای سازمان های مستقل غير دولتی، همچنان مانعی برای نتيجه بخش بودن فعاليت های اين سازمانها بود و فعالان حقوق بشر همچنان با خطر اقدامات تلافی جويانه در ارتباط با کارشان روبرو بودند.در ماه ژوئيه، عبدالفتاح سلطانی وکيل دادگستری و يکی از موسسين مرکز دفاع از حقوق بشر، دستگير شد. به قرار گزارشات، وی متهم به فاش کردن" اطلاعات مخفی و محرمانه ملی، در ارتباط با دفاع از يک پرونده جاسوسی شده است. وی تا پايان سال با تماس محدود با خانواده اش وبدون هيچگونه تماسی با وکيلش همچنان در بازداشت بود.' اکبر گنجی روزنامه نگاری که دست داشتن مقامات دولتی در قتل روشنفکران و روزنامه نگاران را برملا کرده بود سال 2005 را همچنان در زندان گذراند' اکبر گنجی يک زندانی عقيدتی و روزنامه نگار محققی که دست داشتن مقامات دولتی در قتل روشنفکران و روزنامه نگاران در دهه ۱۹۹۰ را برملا کرد، همچنان به گذراندن دوره محکوميت ۶ سال زندان ادامه داد. او در ارتباط با اتهاماتی که مبهم بود از جمله" اقدام عليه امنيت ملی" مجرم شناخته شده بود. در پی اعتصاب غذای وی که در اعتراض به محروم بودن از مداوای پزشکی مستقل در خارج از زندان بود درماه ژوئيه او موقتا از زندان آزاد شد. درماه سپتامبر او به زندان بازگشت و برای ۶ هفته در زندان انفرادی بود. همسر او می گويد که اکبر گنجی را نيروهای امنيتی در بيمارستان کتک زده اند. اعمال شکنجه و تنبيهات ظالمانه- غيرانسانی و خفت آوردر بسياری از زندانها و بازداشتگاه ها شکنجه همچنان يک موضوع عادی بود. دست کم ۵ نفر در بازداشت جان خود را از دست دادند. در بعضی از اين موارد، ممکن است شکنجه يا بد رفتاری موجب مرگ شده باشد. محروم نگاهداشتن زندانيان سياسی از مداوای پزشگی برای تحت فشار قرار دادن بيشتر آنان به طور فزاينده ای ديده می شد.در ماه ژوئيه در يک گزارش قوه قضاييه، موارد نقض حقوق بشر از جمله شکنجه زندانيان و بازداشتی ها با جزئيات شرح داده شد. در اين گزارش گفته شد که تدابيری برای رفع اين مشکلات اتخاذ شده است ولی توضيح بيشتری داده نشد.در ماه سپتامبر، آرزو سيابی شهريور، که عکاس است به اتفاق ۱۴ زن ديگر که در مراسم يادبود" کشتاردر زندان" اوين در تهران در سال ۱۹۸۸ شرکت کرده بودند دستگير شدند. در اين زندان هزارها زندان سياسی اعدام شده اند.آرزو شهريور، را در حين بازداشت از سقف به طور معلق آويزان کرده وبا سيم برق شلاق زده و به او تجاوز جنسی کردند.يک مرد اهل شيراز در سال ۲۰۰۴ به اتهام فعاليت های همجنس گرايانه به ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم شد.گفته می شود که اين مرد شکنجه شده و نيروهای امنيتی او را تهديد به مرگ کرده بودند.دست کم سه مورد حکم قطع عضو به اجرا گذاشته شد. برای دادگاه ها صدور حکم مجازات شلاق همچنان يک رويه معمول بود.تازه ترين اطلاعات درباره زهرا کاظمیدر نوامبر 2005 دادگاه تجديد نظر حکم تبرئه یک مقام وزارت اطلاعات ايران از دست داشتن در قتل زهرا کاظمی را ابرام کرد در ماه نوامبر، دادگاه تجدد نظر حکم تبرئه يک مقام وزارت اطلاعات را که متهم به قتل زهرا کاظمی روزنامه نگاروعکاس ايرانی- کانادايی، در حين بازداشت در ژوئيه ۲۰۰۳ شده بود را ابرام کرد. انجام تحقيقات تازه درباره قتل اعلام شد.مجازات مرگدر سال ۲۰۰۵، دست کم ۹۴ نفر- از جمله حد اقل ۸ نفر که هنگام ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال داشتند اعدام شدند. شمار زيادی هم محکوم به مرگ شدند از جمله دست کم ۱۱ نفر که زمان ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال داشتند. رقم واقعی ممکن است که به مراتب بيشتر باشد. مجازات مرگ همچنان برای جرايمی که با کلمات مبهم توضيح داده می شد مانند" فساد در زمين" ادامه داشت.*در ماه اکتبر، يک زن طبق گزارشات محکوم به مرگ باسنگسار گرديد اگرچه در سال ۲۰۰۲ صدور حکم سنگسار موقتا متوقف شده بود.در ژانويه کميسيون حقوق کودکان سازمان ملل متحد، ايران را ترغيب کرد که بلافاصله اعدام جوانانی که هنگام ارتکاب جرم کمتر از۱۸ سال داشتند را به حال تعليق درآورد. با وجود اينکه ايران گفته بود که مجازات مرگ برای مجرمين زير ۱۸ سال را موقتا متوقف می کند ايمان فرخی در همان روزی که کميسيون به گزارش ايران رسيدگی می کرد اعدام شد. هنگامی که گفته می شد او يک سرباز را در درگيری کشته، تنها ۱۷ سال داشت.در پی اعتراضات داخلی و بين المللی، مجازات برخی از زنان و مردانی که هنگام ارتکاب جرمی که به آنها نسبت داده شده بود کمتر از ۱۸ سال داشتند لغو شد يا به حال تعليق درآمد.آزادی بيان و اجتماعاتآزادی بيان و اجتماعات همچنان به شدت محدود بود. روزنامه نگاران و وبلاگ نويسان بازداشت و زندانی شده و روزنامه ها بسته شد. خانواده های بازداشتی ها يا کسانی که مقامات در تعقيب آنها بودند همچنان با خطر آزار و ايذاء يا ارعاب روبرو بودند.در ماه اکتبر، دادگاه های مطبوعاتی دوباره به راه افتادند که از سه قاضی و يک هيئت منصفه که قوه قضائيه انتخاب می کرد تشکيل می شد. برخی از تشکيلات روزنامه نگاران از ترکيب هيئت منصفه انتقاد می کردند. در ماه ژانويه، محمد رضا نسب عبداللهی، دانشجويی که برای حقوق بشر مبارزه می کرد و سردبير يک روزنامه بود به اتهام "توهين به رهبرکشور و پروپاگاندهای ضد دولتی" به ۶ ماه حبس محکوم شد. وی در ماه اوت آزاد شد. همسر باردار او نجمه اميدپرور، در ماه مارس به خاطر گذاشتن پيامی در وبلاگ خود که ظاهرا محمد رضا عبداللهی قبل از دستگيری نوشته بود ۲۴ روز زندانی شد.حقوق زنانگزارشگر ويژه سازمان ملل متحد در مورد خشونت عليه زنان در ماه های ژانويه و فوريه از ايران بازديد کرد. وی از دستگيری خودسرانه شکنجه و بدرفتاری با زنان ازجمله زنان فعال در زمينه حقوق بشر انتقاد کرد و از ايران خواست که يک طرح اقدام ملی برای پيشبرد و حمايت از حقوق بشر که به خشونت عليه زنان پايان دهد را به اجرا بگذارد. وی همچنين بخصوص از قوانين تبعيض آميز و کوتاهی ها در اجرای عدالت، که خود موجب در امان ماندن خطاکاران و تثبيت تبعيض و خشونت عليه زنان شده است، انتقاد کرد.گزارشگر ويژه سازمان ملل متحد در مورد حق برخورداری از مسکن مناسب ،اعلام کرد که تبعيض عليه زنان در ارتباط با مسکن وجود داشته و برای زنانی که قربانی خشونت هستند خانه های امن وجود ندارد.

Monday, July 24, 2006


شنبه 31 تیر ماه سال 1385
اینجا سوئد است؟
امروز از خواب که بیدار شدم طبق معمول ایمیلم را چک کردم. ایمیلی برایم آمده بود از کانون زندانیان سیاسی ایران در تبعید. که فراخوانی بود برای شرکت در یک راهپیمای در استکهلم سوئد بر علیه جنگ افروزی اسرائیل علیه لبنان و فلسطین. راستش اعلامیه بی درو پیکری بود.
متن اعلامیه را از اینجا ببینید
تلفنی نداشت که بشود با آن تماس گرفت و.. منهم که فکر می کردم اعتراضی است که سازمانهای چپ بر علیه جنگ سازمان داده اند به محل رفتم. ابتدا از حضور عده زیادی ریشی با عکسهای از نصرالله رهبر گروه حزب الله معلوم بود که جریان از چه قرار است.

ولی بعد از مدتی معلوم شد که این راهپیمایی به فراخوان چندین سازمان مختلف چپ و اسلامی داده شده است. چون وقتی تریبون در اختیار سازمان های چپ سوئدی بود شعارهای بر علیه حمله اسرائیل و محکومیت امریکا از حمایت از این جنگ می دادند و وقتی در اختیار جریانات اسلامی قرار می گرفت شعارهای به طرفداری از حزب الله می دادند. به هر حال فضا در اختیار جریانات به شدت ارتجاعی و مذهبی بود.
در حاشیه به این چند عکس نگاه کنید. دو نفر توریست اسرائیلی که از محل فقط رد می شدند مورد تهاجم عده ای از تظاهر کننده های مذهبی قرار گرفتند و ماهیت ارتجاعی این حرکت را به نمایش گذاشتند. مهاجمین توسط پلیس سوئد دستگیر شدند.
نکته جالب و در عین حال تکان دهنده این بود که بچه های 7.8 ساله را به این راهپیمای آورده بودند. دیدن تصاویری از بچه های که نمی دانند لبنان کجا است. نصر الله کیست ، جنگ و سیاست یعنی چی عذاب آور بود.
گذارش تصویری کامل را از اینجا ببینید.

کلیک کنید

فیلمی کوتاه از این اعتراض. در قسمت اول فیلم طرفداران حزب الله هستند. بله اینجا سوئد است !

بزودی فیلمی کوتاه و بقیه عکسها را در این وبلاگ خواهم گذاشت
11:07 PM عباس رضایی

--> نظرات [0]

سه شنبه 27 تیر ماه سال 1385
نبرد در سرزمین تروریستها!
حمله کنید و تروریسم را نابود کنید، به زنان و بچه ها رحم نکنید، همه را بکشید!
این نبرد در سرزمین تروریستها است.
تز بالا فریاد دولت مردان اسرائیل است.رمز آغاز حمله یک دولت تروریست به شبه نظامیان تروریست حزب الله!
اما آیا این کل ماجرا است؟ آیا در این جنگ فقط تروریستهای دو طرف کشته می شوند؟
حمله ارتش اسرائیل به لبنان فقط به خاطر ربوده شدن دو سرباز اسرائیلی نبود، بلکه این واکنش جناح تند رو اسرائیل به عقب نشینی های چند سال اخیر دولت آن کشور بود.
حمله اسرائیل به لبنان شروع دوباره یک بحران کهنه نیست. زیرا از یک طرف اسرائیل نمی توانست منتظر مذاکره های دوستانه اتحادیه اروپا با ایران شود و از سوی دیگر ایران با دخالت در لبنان در صدد جلب حمایت نیروهای اسلامی در چهار گوشه دنیا است. زیرا از دید دولت مردان ایران در شرایط کنونی این تنها نیروی است که می تواند مانع حمله امریکا به ایران شود.
بمب و موشک، کشتار و زندانی شدن، داستان سالهای سال مردم جنوب لبنان و سراسر فلسطین بوده است. در آنسوی مرز نیز بمبهای انتحاری ،قتل ، ترور و سربازی رفتن اجباری بخشی از زندگی ساکنین اسرائیل بوده است. ریشه این تروریستها در هر دو طرف مرز آنچنان تنیده شده است که پایان دادن به این تراژدی در آینده ای نزدیک کاری بس دشوار به نظر می رسد.
اسرائیل با ارتش مجهز خود که یکی از هفت ارتش مجهز دنیا است، به لبنان حمله ور شده است. تمام پلها و زیر بنای اصلی لبنان را نابود کرده است. 72 ساعت به سوریه فرصت داده است تا دو سرباز اسرائیلی را رها کند در غیر این صورت به سوریه نیز حمله خواهد کرد.از شواهد پیدا است که اسرائیل و امریکا می خواهند جنگ اخر خود را با اسلام سیاسی بکنند . جنگی که قرار است با تمام شدن آن حکومتهای سوریه و ایران عوض شوند و خاورمیانه دوچار تغیرات اساسی شود. قرار است تاوان این جنگ خونین را میلیونها قربانی غیر نظامی در لبنان، سوریه، اسرائیل و ایران بدهند. این قانون نظم نوین جهانی است که با فروپاشی شوروی پایه های آن بنا نهاده شده است. قانونی که قرار است امریکا را تنها ابرقدرت دنیا نشان دهد.
دخالت حزب الله لبنان و به اسارت گرفتن دو سرباز اسرائیلی و تحمیل جنگ به لبنان دو هدف می تواند داشته باشد. نخست منحرف کردن افکار عمومی از بحران اتمی ایران و دوم جلوگیری از به حاشیه رانده شدن نیروهای تند رو در لبنان.
حمله اسراییل به لبنان تمام نگاه ها را متوجه خود کرده است. دیگر در صفحه اول اخبار به جای بحران اتمی ایران از حمله اسرائیل به لبنان سخن می گویند. سولانا به جای سفر به ایران راهی لبنان می شود.شکافی کوچک بین اروپا و امریکا بوجود آمده است و بهانه ای تازه به روسیه و چین داد شد تا مسیر مذاکرات چند ماه اخیر را تغییر دهند. تا اینجا جمهوری اسلامی ایران به هدف خود در این جنگ رسیده است. دوم اینکه با استقرار یک حکومت شبه دمکرات در لبنان، کم کم حزب الله هویت خود را از دست می دهد. دیگر اسرائیلی در لبنان نبود تا حزب الله برای مقابل با آن نیرو جذب کند و مظلم نمای کند. و حزب الله با شروع این جنگ و ورود دوباره اسرایل به لبنان مانع این به فراموش سپردن حزبش شد.
اما اهداف اسرائیل نیز در این جنگ کاملا مشخص است. اسرائیل باید قدرت نظامی خود را یک بار دیگر به نمایش بگذارد . باید به احمدی نژاد و جهان اسلام ثابت کند که هنوز قوی ترین قدرت نظامی خاورمیانه است. هدف دیگر اسرائیل باز کردن پای ایران و سوریه به این جنگ است تا یک بار برای همیشه تکلیف خود را با این دو دشمن دیرینه یکسره کند.فرصت مناسبی است که با ایران تصفیه حساب کند، چرا که اکنون ایران زیر ضرب جامعه جهانی قرار دارد. یقینا با دخالت ایران در این جنگ، امریکا و درپی آن ناتو به حمایت از اسرائیل وارد این جنگ خواهند شد. به نظر می رسد که حمله اسرائیل به لبنان شروع یک تهاجم بزرگتر و یک جنگ تمام عیار امریکا و طرفدارانش با ایران و سوریه باشد.
اما جنگ دول سرکوبگر و تروریست، به خودشان مربوط است. آن چیز که اینجا به میدان آمدن نیروی سوم را می طلبد قربانی کردن ملیونها غیر نظامی، زن و کودک، پیر و جوان است. که قرار است در زیر آوار بمبهای طرفین درگیر، قربانی شوند. ملیونها نفری که قرار است قربانی این تز های خون آلود شوند تا برنامه ها و سناریو های این دول تروریست در هر دو طرف جنگ با موفقیت اجرا شود.
به گروگان گرفتن زندگی مردم در لبنان و اسرائیل توسط حزب الله و دولت اسرائیل باید با یک موج تهاجمی از طرف مدنیت در دنیا جواب بگیرد.
پایان دادن به این تروریسم برنامه ریزی شده ،کار ما بشرییت متمدن در دنیا است!
جنگی بی نهایت غیر انسانی سراسر دنیا را فرا گرفته است در یک سوی این جنگ دولتهای تروریستی مانند امریکا و اسرائیل قرار گرفته اند و در سوی دیگر نیروهای سیاه اسلامی مانند حزب الله ، القاعده و پادو های آنها در هند ، پاکستان و افغانستان.
اگر به جمع این تروریستها، دولتهای مانند ایران و سوریه را اضافه کنیم در خواهیم یافت که چه فاجعه ای دنیا را تهدید می کند.
ما بشریت متمدن در دنیا، ما کمونیستها، اکنون برای پایان این جنگ راه دشورای در پیش داریم. تنها راه پایان دادن به این جنگها، سرکوب هر دو طرف در گیر در این جنگ است و راه آن به چپ چرخیدن جوامعی است که اکنون در گیر جنگ هستند. برای رسیدن به این هدف باید این حکومتهای تروریستی را به زیر کشید و دوران حکومتشان را به همراه رهبرانشان به زباله دانی تاریخ انداخت. و برای سرکوب تروریسم اسلامی و نیروهای سیاه مذهبی، باید به ریشه های به وجود آمدن آن تیشه زد. که چیزی جز نابرابری و تبعیض، فقر و گرسنگی، جهل و خرافات نیست .
دنیایی آینده برای در آغوش کشیدن یک زندگی انسانی نیاز به زنده کردن کمونیسم دارد. نیازی عاجل به دوباره زنده کردن تئوری مارکس و یک اکتبر دیگر در این قرن.


9:07 PM عباس رضایی

--> نظرات [1]

سه شنبه 20 تیر ماه سال 1385
گنجی گرسنگی می کشد که چه؟

گنجی و دوستانش می خواهند گرسنگی بکشند که چه؟ که جمهوری اسلامی یا خانم رایس دلش برای آنها بسوزد و برای آزادی زندانیان سیاسی اقدامی کنند؟ می خواهند گرسنگی بکشند که سازمان های مترقی بگویند بابا اینها می میرند ما کاری بکنیم؟ می خواهند بگویند که زندگی خودشان زیاد ارزش ندارد و می توانند خود را از بین ببرند؟
نه این کل ماجرا نیست اعتصاب غذا برای گنجی مفهوم خاصی دارد، او با اعتصاب غذای خود در زندان قهرمان جناح راست اپوزسیون رژیم شد. او با اعتصاب غذای خود قهرمان بوش ، اکثریتی ها، توده ای ها و اصلاح طلبان از حکومت رانده شده اکنون در اپوزسیون شد.
گنجی شاید طرفدار آزادی زندانیان هم خط خودش باشد. اما طرفدار از بین بردن کل واژه زندانی سیاسی نیست، او اصلا متعلق به این جنبش نیست و اعتقادی به آزادی بدون قید و شرط ندارد، تا خواهان این شود.
دعوت گنجی به اعتصاب غذا برای آزادی زندانیان سیاسی یک پاسیویسم است . دعوت به آرامش، بعد از اعتراضات گسترده در دانشگاه ها ،اعتصاب کارگران شرکت واحد و اعتراض برابری طلبانه 22 خرداد است. گنجی در اول راهی است که سالها پیش رضا پهلوی در آن راه قدم نهاده است. نافرمانی مدنی گنجی و رضا پهلوی هر دو از یک خط ناشی می شوند.
چیزی را که مردم نداشته باشند می توان از آنها دریغ کرد ، اما هر چه را که این مردم به دست آورده اند دیگر نمی شود از آنها گرفت. نمی شود دانشجوی را که 18 تیر و اعتراضات اخیر و درگیری هر روزه با بسیج را تجربه کرده است به زیر چتر نافرمانی مدنی برد. نمی شود زنانی را که در هر مسابقه فوتبال استادیوم آزادی را به لرزه در آوردند، زنانی را که در 22 خرداد جمهوری اسلامی را شوکه کردند، به زیر چتر نا فرمانی مدنی برد. نمی شود کارگری را که دریافته است اعتصابش کمر حکومت را شکسته است، دعوت به اعتصاب غذا کرد.
اعتصاب غذای گنجی و دوستانش متعلق به طبقه ای دیگر از جامعه است. متعلق به کسانی است که فقط در این نمایش های فرمالیته فهمیده اند گرسنگی یعنی چه. متعلق به کسانی است که یا قبلا حکومت می کردند و یا شریک در حکومت بودند و اکنون آنها را بیرون کرده اند و ناچاران اپوزسیون شده اند. اعتصاب غذای گنجی و طرفدارانش متعلق به جنبش ما نیست.
ای کاش گنجی هم برای آزادی زندانیان سیاسی کاری می کرد که ما هم برایش هورا بکشیم. اما آیا اگر همه زندانیان سیاسی از زندان آزاد شوند کسانی هم در میان آنها پیدا نمی شوند که زندانی دورانی باشند، که آقای گنجی خود بخشی از جمهوری اسلامی بود و خود گنجی را در ردیف متهمان قرار دهند؟ بی گمان این اتفاق خواهد افتاد.
اعتصای غذای گنجی را میدیای غربی روبه ایران، در بوق کرده اند. بی بی سی و رادیو امریکا دارند تلاش خود را می کنند که شاید از گنجی خمینی دیگری بسازند. غافل از اینکه تاریخ 57 را دیگر نمی شود تکرار کرد. چرا که اکنون چپ در جامعه آن قدر هوشیار شده است که عکس گنجی را در ماه نبیند.
اما آیا برای شما سوال نشده است که چرا این مسئله گنجی این همه برای میدیای غربی مهم است. کسانی که تا دیروز اسم گنجی را نمی دانستند، اکنون مروج و حامی او شده اند؟ این برخورد رسانه های غربی از برآورد غلط سیاست مداران غرب ناشی می شود، که به غلط فکر می کنند که چون امثال گنجی قبلا در حکومت بوده اند، توانسته اند به حکومت پشت کنند، پس این مهره های قدیمی و خیانت کار جمهوری اسلامی می توانند کاتالیزور تغیر رژیم بدون انقلاب مردمی باشند. اما ما بارها دیده ایم که امثال گنجی ، سروش، نهضت آزادی و... زمانی می توانند نقش بازی کنند که حکومت زیر ضرب مستقیم مردم باشد و همیشه در این شرایط نقش آنها نه در تغییر دادن حکومت، بلکه با بکار بردن روشهای به اصطلاح متمدنانه و دعوت از مردم به آرامش و اخیرا به نافرمانی مدنی، اعتراض های روبه گسترش مردم را خواسته یا ناخواسته آرام کنند و برای جمهوری اسلامی مدتی دیگر عمر بخرند.
من گرسنه می مانم تا شما دلتان به رحم آید و زندانیان سیاسی را آزاد کنید.
از نظر من این کل مفهوم اعتصاب غذا، برای آزادی زندانیان سیاسی (انهم زمانی که در زندان نیستی و این همه ابزار مبارزه وجود دارد) است. یک پناهنده که راه برگشتی ندارد و امید به اقامت در کشور دیگر را ندارد، ممکن است از سر ناچاری دست به اعتصاب غذا بزند. یک زندانی که تریبونی برای حرف زدن ندارد، اعتراضش را کسی نمی شنود و امیدی ندارد که رهایی یاببد، ممکن است دست به اعتصاب غذا بزند. اما دیگر در لندن نشستن و اعلام دو روز اعتصاب غذا کردن یک معنای دیگر دارد و اهداف دیگری را دنبال م

Monday, July 17, 2006


دولت اصولگرا و مدیریت بومی
21 تير 85
همزمان با نخستین سالگرد انتخاباتی كه به روی كار آمدن دولت اصولگرای احمدی نژاد انجامید، آرایش سیمای مدیریتی این دولت در مناطق كردنشین هم تقریبا كامل شد. احتمالا قابل تامل ترین نكته این تحول مدیریتی، زمانبر بودن آن است. یعنی چیزی در حدود یكسال و 4/1 عمر دولت. آن هم برای دولتی كه به تعجیل در تغییر هر آنچه كه مربوط به گذشته است شناخته شده و به راحتی هر آنچه را كه سخت است و استوار، دود می كند ...
همزمان با نخستین سالگرد انتخاباتی كه به روی كار آمدن دولت اصولگرای احمدی نژاد انجامید، آرایش سیمای مدیریتی این دولت در مناطق كردنشین هم تقریبا كامل شد. احتمالا قابل تامل ترین نكته این تحول مدیریتی، زمانبر بودن آن است. یعنی چیزی در حدود یكسال و 4/1 عمر دولت. آن هم برای دولتی كه به تعجیل در تغییر هر آنچه كه مربوط به گذشته است شناخته شده و به راحتی هر آنچه را كه سخت است و استوار، دود می كند و به هوا می فرستد،به ویژه این كه تغییر مدیریتهای دولتی در مناطق كردنشین از ابتدا محتوم و قابل پیشبینی بود و استارت این پروسه هم با بركناری استانداران دولت اصلاحات و آوردن افراد همسو زده شده بود . شاید بتوان پاسخ این پرسش را در دو چالش مهم فرا روی دولت در این زمینه یافت. دولت اصولگرا در حالی زمام امور را در دست گرفت كه اكثریت مردم كردستان در انتخابات «طلایی» اصولگرایان گزینه عدم مشاركت را انتخاب كرده و اقلیت رای دهنده هم به كاندیداهایی رای داده بودند كه درست در نقطه مقابل نامزدهای جناح اقتداگرا قرار داشتند. تقریبا بلافاصله بعد از انتخابات هم ناآرامیهای بی سابقه و وسیعی شهرهای كردستان را فرا گرفت، كه اگر چه ذائقه امنیتی دولتمردان جدید را تحریك می كرد، اما موانع و مشكلات ساختاری فراوانی (داخلی و خارجی) هم وجود داشت كه عدم امكان تكرار الگوهای حكمرانی دهه شصت در كردستان را ناممكن سازد. همه اینها باعث می شد كه دولت جدید در این خطه، گامهای نسبتا آهسته تری بردارد. اما چالش دوم الزامات سیاسی و دیوان سالاری بود كه تحت عنوان (مدیریت بومی) از 8 سال حكومت اصلاح طلبان بر جای مانده بود. مدیریت بومی ایده ای بود كه از طرف اصلاح طلبان، برای حل بحران "عدم مشاركت" و كاهش شكاف دولت - ملت در كردستان به میان آمد. در یك تاویل كوتاه (مدیریت بومی) را می توان نوعی مدیریت محلی و منطقه ای (از لحاظ كارشناسی) دانست كه دارای ملاحظات خاص سیاسی هم است. بر این اساس می توان ادعا نمود كه مدیریت بومی در دوران اصلاح طلبان، معطوف به انتصاب مدیران كرد و اهل سنت در ادارات دولتی در شهرها و استانها بود. اگر چه این تجربه هم از لحاظ سیاسی (عدم انتصاب استاندار بومی برای كردستان در دوره دوم خاتمی) و هم كارشناسی (بعضا عدم رعایت اصل شایسته سالاری) با چالشهایی مواجه شد، اما در كلیت خود، تا آن اندازه مورد اقبال و پسند مردم قرار گرفت كه تخطی و عقب گرد از آن، برای دولتهای آتی هزینه بردار شود. مضاف بر آن به یمن همراهی اولیه مردم كردستان با جنبش دوم خرداد، عموم مدیران منصوب شده توامان مورد و شوق مردم و دولت بودند. این در حالی است كه دولت جدید به علت سرشت و خاستگاه نظامی و امنیتی خود، نه تنها به لحاظ نظری به این مقوله چندان معتقد نیست، بلكه در مقام اجرا هم با مشكلات عدیدهای مواجه شد. چه در پرتو تشدید دو قطبی مطالبات قومی نگاه امنیتی، شكاف دولت ملت به اوج خود رسیده و طبیعتا یافتن مرضی الطرفین در این میان بسی مشكل تر شده است. شاید به همین دلیل بود كه مسولان مربوط در دولت اصولگرا ناچار به فتح باب اجتهاد در خصوص مدیریت بومی شدند. تعریف موسع و جدید و در عین حال مصادره به مطلوبی كه معاون وزیر كشور در سنندج ارائه داد به بهترین وجهی بیانگر دغدغه ها و تنگناهای دولت در این زمینه میباشد. جنتی مدیران بومی را كسانی خواند كه در كردستان كار كرده و با آن آشنا هستند. نیاز به گفتن ندارد كه تعریف مذكور می تواند رهگشای خیل عظیم نظامیان و پاسدارانی باشد كه در سالهای سخت دهه شصت در كردستان بوده اند اما این هم قابل انكار نیست كه پاسخ به نوستالژی احیای دهه شصت با موانع و مشكلات ساختاری فراوانی روبروست كه بازگشت به آن را عملا غیر ممكن می سازد. هر چند برای قضاوت در مورد عملكرد دولت جدید هنوز زود است، اما از آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت كه روزمرگی در مدیریت و احتمالا سیاست آزمون و خطا مشخصه اصلی سیاستهای محلی در چند سال آینده خواهد بود. تذكر این نكته هم لازم است كه تداوم مدیریت بومی در برخی مناصب و تمکین در برابر روال مرسوم و افكار عمومی تا حدی می تواند از ریسك این گونه سیاست ها بكاهد.


هاوارشماره 21



دكتر صلاح الدين خديو