درد دلی دوستانه از دکترنوری زاده
عتابی از دل با دوستان حزب دمکرات
شنبه 9 تا دوسنبه 11 دسامبر
بعد از تشکیل آخرین کنگره حزب دمکرات کردستان ایران قدیمیترین حزب سیاسی پابرجا در کشور، با صدها کادر باتجربه و کارآمد سیاسی و هزاران پیشمرگه سابق و لاحق، هر از چندی زمزمههائی به گوشم میرسید که در درون تشکیلات سیاسی و رهبری حزب، اختلافاتی بروز کرده است که بدون هیچ تردیدی گسترش و علنی شدن آن آرزوی جمهوری ولایت فقیه و ارگانهای امنیتی و نظامیاش بود. حزبی که دو دبیرکل و دهها تن از مسئولان بلندپایهاش در طول سالهای عمر جمهوری اسلامی توسط عوامل رژیم به قتل رسیده و شماری از بهترین کادرها و هواداران خود را در مصاف با اهل ولایت فقیه از دست داده است، از تجربههای سهمگینی سرفراز بیرون آمده بود. مطمئن بودم با حضور شخصیتهائی که نیم قرن رفیق راه و همسفر زنده یاد دکتر عبدالرحمن قاسملو در کادر رهبری حزب بودهاند، همانگونه که در سختترین شرایط در طول جنگ ایران و عراق و در رویاروئی با رژیم و سپس توطئه استخبارات صدام حسین به دست رهبری مجاهدین خلق برای پاره پاره کردن پیکر حزب و تبدیل آن به دنبالچه شورای به اصطلاح مقاومت ولی فقیه در جوار وطن آنها، استوارتر و سرفرازتر از مهلکه بیرون شده بودند، این بار نیز نخواهند گذاشت بهانهجوئیهای بعضی و نقاب انداختن کسانی که دیروز با رجوی بیعت کرده و سپس به خانه خود آمده بودند اما بعد از چندی بار دیگر در وسوسه ریاست، سر ناسازگاری و اختلاف برداشته بودند، باعث برهم ریختن بنیان حزب شود.در سفر کاک مصطفی هجری دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران به اروپا و از جمله لندن، در دیدارهائی با او مطمئن شدم که حزب علیرغم همه سختیها راست قامت و استوار این بار نقشی بسیار مهم و تاریخی را برعهده گرفته است که همانا موجب گردآوردن نمایندگان احزاب و گروههای سیاسی شده است که اقوام ایرانی را نمایندگی میکنند، و یکی از شروطی که حزب دمکرات کردستان ایران برای این همبستگی ملی گذاشته است دست کشیدن بعضی از این احزاب و گروهها از هر گونه شعاری است که بوی تجزیه ایران و شکاف در وحدت ملی خانه پدری میدهد. حضور پررنگ حزب در زندگی سیاسی نه فقط کردها بلکه دیگر اقوام ایرانی، جایگاه حزب را از یک حزب قومی به یک کیان سیاسی واقعا مومن به مردمسالاری در همه ایران ارتقا داده بود. اینهمه بود تا اینکه خبر شدم رهبری اتحادیه میهنی کرستان عراق، نظر لطفش را شامل جمع کوچکی کرده است که در درون حزب روزی خواستار تشکیل مجمع تشخیص مصلحت در حزب دمکرات کردستان ایران میشوند، روز دیگر اصرار میکنند واژه ایران از کنار نام حزب حذف شود و در سومین روز دیدار دبیرکل حزب را با رضا پهلوی پیراهن عثمان میکنند، انگار که دیدار و گفتگوی فردی که چه بخواهیم و چه نخواهیم شمار زیادی طرفدار و هواخواه در خارج و داخل کشور دارد، کار زشتتری از همنشینی و عتبه بوسی ولی فقیه سابق در جوار وطن و امروز در جوار زندان صدام حسین، و کرنش و خشوع در مقابل حسن علی مجید و رئیس استخبارات رژیم سرنگون شده بعثی عراق است!! من ایمان داشتم ماموستا عبدالله حسن زاده دبیرکل پیشین و معلم پرتجربه حزب که با پیشنهاد خودش مبنی بر اینکه کادرهائی که به 70 سالگی رسیدند نمیتوانند در مقام دبیرکلی باقی بمانند و درعین حال خواستار آن بود که دوره مسئولیت دبیرکل نیز مثل دورههای ریاست جمهوری محدود به دو دوره چهارساله شود، حزب دست به جوانگرائی زده و در جریان کنگرهاش فرزندان شایسته دکتر قاسملو هم چون مصطفی هجری و حسن شرفی را در مقام دبیرکل و جانشین او برگزیده بود مانع از آن خواهد شد که دم گرم بعضیها در اتحادیه میهنی کردستان عراق و توطئههای کنترل شده از راه دور توسط اطلاعات سپاه در سینه بعضی از سست بنیادها اثر کند. (هنوز هم این امید را دارم که ماموستا ریش سفیدی کند و نگذارد توطئه اهل ولایت فقیه به دست بعضی از دوستان برای دوپاره کردن حزب به نتیجه رسد).به هر صورت وقتی هفته پیش شنیدم که جمعی از کادرها و خود ماموستا و آقای رستگار و البته رفیق به مجاهدین پیوسته و سپس بازگشته، طی انتشار بیانیهای از حزب جدا و طرح برپائی تشکیلات دیگری را ریختهاند، بسیار افسرده شدم. گمان نمیکنم بیماری که 28 سال است ما را از رسیدن به هر گونه همبستگی و پیوندی بازداشته در این روزهای حساس گریبان قدیمیترین تشکل سیاسی کشورمان را نگیرد. هنوز هم امیدوارم که حتی اگر این جدائی طلاق قطعی باشد، با درایت و هوشمندی هر دو گروه همراه باشد. میدانم که هجری و شرفی و دیگر یارانشان آگاهتر از آنند که گرفتار احساسات شوند و واکنش حاد نشان دهند، همانگونه که حداقل میدانم ماموستا خردمندتر از آن است که اجازه دهد اختلافات سیاسی با تحریک دیگران به منازعه رفقای دیر و دور منجر شود.
شنبه 9 تا دوسنبه 11 دسامبر
بعد از تشکیل آخرین کنگره حزب دمکرات کردستان ایران قدیمیترین حزب سیاسی پابرجا در کشور، با صدها کادر باتجربه و کارآمد سیاسی و هزاران پیشمرگه سابق و لاحق، هر از چندی زمزمههائی به گوشم میرسید که در درون تشکیلات سیاسی و رهبری حزب، اختلافاتی بروز کرده است که بدون هیچ تردیدی گسترش و علنی شدن آن آرزوی جمهوری ولایت فقیه و ارگانهای امنیتی و نظامیاش بود. حزبی که دو دبیرکل و دهها تن از مسئولان بلندپایهاش در طول سالهای عمر جمهوری اسلامی توسط عوامل رژیم به قتل رسیده و شماری از بهترین کادرها و هواداران خود را در مصاف با اهل ولایت فقیه از دست داده است، از تجربههای سهمگینی سرفراز بیرون آمده بود. مطمئن بودم با حضور شخصیتهائی که نیم قرن رفیق راه و همسفر زنده یاد دکتر عبدالرحمن قاسملو در کادر رهبری حزب بودهاند، همانگونه که در سختترین شرایط در طول جنگ ایران و عراق و در رویاروئی با رژیم و سپس توطئه استخبارات صدام حسین به دست رهبری مجاهدین خلق برای پاره پاره کردن پیکر حزب و تبدیل آن به دنبالچه شورای به اصطلاح مقاومت ولی فقیه در جوار وطن آنها، استوارتر و سرفرازتر از مهلکه بیرون شده بودند، این بار نیز نخواهند گذاشت بهانهجوئیهای بعضی و نقاب انداختن کسانی که دیروز با رجوی بیعت کرده و سپس به خانه خود آمده بودند اما بعد از چندی بار دیگر در وسوسه ریاست، سر ناسازگاری و اختلاف برداشته بودند، باعث برهم ریختن بنیان حزب شود.در سفر کاک مصطفی هجری دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران به اروپا و از جمله لندن، در دیدارهائی با او مطمئن شدم که حزب علیرغم همه سختیها راست قامت و استوار این بار نقشی بسیار مهم و تاریخی را برعهده گرفته است که همانا موجب گردآوردن نمایندگان احزاب و گروههای سیاسی شده است که اقوام ایرانی را نمایندگی میکنند، و یکی از شروطی که حزب دمکرات کردستان ایران برای این همبستگی ملی گذاشته است دست کشیدن بعضی از این احزاب و گروهها از هر گونه شعاری است که بوی تجزیه ایران و شکاف در وحدت ملی خانه پدری میدهد. حضور پررنگ حزب در زندگی سیاسی نه فقط کردها بلکه دیگر اقوام ایرانی، جایگاه حزب را از یک حزب قومی به یک کیان سیاسی واقعا مومن به مردمسالاری در همه ایران ارتقا داده بود. اینهمه بود تا اینکه خبر شدم رهبری اتحادیه میهنی کرستان عراق، نظر لطفش را شامل جمع کوچکی کرده است که در درون حزب روزی خواستار تشکیل مجمع تشخیص مصلحت در حزب دمکرات کردستان ایران میشوند، روز دیگر اصرار میکنند واژه ایران از کنار نام حزب حذف شود و در سومین روز دیدار دبیرکل حزب را با رضا پهلوی پیراهن عثمان میکنند، انگار که دیدار و گفتگوی فردی که چه بخواهیم و چه نخواهیم شمار زیادی طرفدار و هواخواه در خارج و داخل کشور دارد، کار زشتتری از همنشینی و عتبه بوسی ولی فقیه سابق در جوار وطن و امروز در جوار زندان صدام حسین، و کرنش و خشوع در مقابل حسن علی مجید و رئیس استخبارات رژیم سرنگون شده بعثی عراق است!! من ایمان داشتم ماموستا عبدالله حسن زاده دبیرکل پیشین و معلم پرتجربه حزب که با پیشنهاد خودش مبنی بر اینکه کادرهائی که به 70 سالگی رسیدند نمیتوانند در مقام دبیرکلی باقی بمانند و درعین حال خواستار آن بود که دوره مسئولیت دبیرکل نیز مثل دورههای ریاست جمهوری محدود به دو دوره چهارساله شود، حزب دست به جوانگرائی زده و در جریان کنگرهاش فرزندان شایسته دکتر قاسملو هم چون مصطفی هجری و حسن شرفی را در مقام دبیرکل و جانشین او برگزیده بود مانع از آن خواهد شد که دم گرم بعضیها در اتحادیه میهنی کردستان عراق و توطئههای کنترل شده از راه دور توسط اطلاعات سپاه در سینه بعضی از سست بنیادها اثر کند. (هنوز هم این امید را دارم که ماموستا ریش سفیدی کند و نگذارد توطئه اهل ولایت فقیه به دست بعضی از دوستان برای دوپاره کردن حزب به نتیجه رسد).به هر صورت وقتی هفته پیش شنیدم که جمعی از کادرها و خود ماموستا و آقای رستگار و البته رفیق به مجاهدین پیوسته و سپس بازگشته، طی انتشار بیانیهای از حزب جدا و طرح برپائی تشکیلات دیگری را ریختهاند، بسیار افسرده شدم. گمان نمیکنم بیماری که 28 سال است ما را از رسیدن به هر گونه همبستگی و پیوندی بازداشته در این روزهای حساس گریبان قدیمیترین تشکل سیاسی کشورمان را نگیرد. هنوز هم امیدوارم که حتی اگر این جدائی طلاق قطعی باشد، با درایت و هوشمندی هر دو گروه همراه باشد. میدانم که هجری و شرفی و دیگر یارانشان آگاهتر از آنند که گرفتار احساسات شوند و واکنش حاد نشان دهند، همانگونه که حداقل میدانم ماموستا خردمندتر از آن است که اجازه دهد اختلافات سیاسی با تحریک دیگران به منازعه رفقای دیر و دور منجر شود.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home